Wednesday, January 27, 2010

فلسفه اصلاحات

این رقص موزون «آب» است که پیکر «ریگ‌» را به زیبایی می‌آراید؛ نه ضربه سخت چکش

1 comment:

Anoush Raavid said...

با درود، وبلاگ وزین و خوبی دارید و جوان با هوش و ذوق هستید، نظری می نویسم امیدوارم جوانان زیرک ایرانی به بررسی آن بپردازند، مشروح و مطالب متنوع دیگر در مقالات وبلاگم می باشند.
به دلایل زمین شناسی و جغرافیایی ایران سرزمین طوفان ها، زلزله ها، سیل ها، شن های روان ویران کننده است، به همین دلیل مهاجرت ها، حکومت ها، حکمت ها، بسیار بیشتر از نقاط دیگر جهان در آن پدید آمده است. آرامش نسبی بعد از انقلاب بورژوازی ابتدای قرن 20 که نو امپریالیسم با کمک روشنفکران وطنی که جز دید محدود همین بخش از تمدن که به اسم مدرنیسم در ایران معروف شد، آنها چیز دیگری نمی دانستند. با این انقلاب انسانی، ایران وارد مرحله دیگری از تمدن تاریخی خود گردید، انقلابی که در سرزمین های غیر اروپایی، اولین نوع خودش در جهان بود. این انقلاب مصادف شد با پایان بورژوازی سنتی در روسیه که صاحب نیمی از نفوذ خارجی در این کشور بود و بنا بر این آرامش نسبی به ایران آمد. این سکون نسبی در زمان های شاه و جانشینان به یاری طلای سیاه نفت و دوران سیاسی قرن 20 مدت یک قرن کم و بیش ادامه یافت. نوسانات سیاسی و اجتماعی پیش آمده در صده گذشته، کوبنده و تغییر دهنده ساختار تاریخ اجتماعی نبودند، بدین جهت بسیاری از مردم بویژه جوانان جغرافیا و تاریخ متلاطم ایران را نمی دانند، و یا نخواسته اند بدانند.
ravid.blogfa.com
اینک در قرن موج های نو، بسیاری از اندیشمندان ایرانی در دروغ های تاریخی، سندروم اسکندری، شده اند و نتوانسته اند بدرستی از قرن سنت گریزی و گذر تمدنی واقعیتها را بدانند. پس، وظیفه جوانان با هوش ایرانی است که در اندازه توانایی خودشان، که در واقع جمعی از نیاز تخصصی و تجربه، حیات و ممات است، آینده را با دانستن واقعیت های تاریخی دریابند. آهنگی یا ریتمی که تنظیم و نواخت آن به استعداد و پتانسیل شخص بر می گردد، شکوفا کنند، البته حتماً در باره ارزش افزوده بخوبی تعلیل نمایند. به نظر من عزیزان بالا فعال برای ادامه راه زندگی می بایست چندین کلید داشته باشند، و بدانند کدامین را کوک کنند و یا درب را بگشایند. و همیشه آماده دریافت نوسانات نوع و شکل حرکت های زمین باشند، که این در واقع و به معنی این می ماند که خود را سرشتی در سیاه چاله های تاریخی و گذشته جا نگذاشت.
در این نظر پرسش های بسیاری است، که تعدادی را می نویسم، آیا شما می توانید پرسش های بیشتری داشته باشید؟ و ایا می توانید این نظر را به نقد و چالش بگیرید؟
در موارد این نظر چقدر باید دانست؟ کلید ها و درب ها چه و کجا هستند؟
آیا باید محو تمدن ها و اندیشه های تاریخی گذشته شویم که معلوم نیست واقعیت یا دروغ است؟
آیا خود ما نمی توانیم صاحب آهنگ و سبک شویم، چه چیزی کم است؟ ارزش افزوده ما چیست؟
شخصی که تخصص او متفاوت با این بحث و نظر است باید چه مقدار باید بداند و تحقیق کند؟
تفاوت باور های متادین و متافیزیک با واقعیتها چیست و تا کجاست و رابطه با سیاهچال دارد؟
بهشت موعود در فرمولهای علمی پیچیده شده یا در ذهنیت برین؟ آیا ......؟؟؟؟
با تشکر از توجه شما و آرزوی سلامتی و پیروزی